نیروی حاضر

نیروی حاضر

دکتر منصور نیکوگوتار
دکتر منصور نیکوگوتار تهران
کد عضویت: شماره سیستم: 1645
نویسنده: اکهارت تول مترجم: هنگامه آذرمی انتشار: 1997 تعداد صفحات: 260 انتشارات مریت العالم مقدمه کتاب «قدرت اکنون» راه ویژه‌ای برای پایان دادن به رنج و دستیابی به آرامش درونی ارائه می‌دهد، تنها در لحظه حال زندگی کنید و خود را از ذهنتان جدا کنید. همچنین یاد می گیرید که خود را از ایگو جدا کنید، یعنی بخشی از ذهنتان که می خواهد افکار و رفتار شما را کنترل کند. این کتاب ادعا می‌کند که با انجام این کار می‌توانید یاد بگیرید که زمان حال را در آغوش بگیرید و میزان رنجی را که تجربه می‌کنید کاهش دهید، روابط خود را بهبود بخشید و به طور کلی از زندگی بهتری لذت ببرید. این کتاب برای چه کسانی است؟ آنهایی که به دنبال آرامش و بصیرت درونی هستند، آنهایی که رنج کشیده اند و از وجود خود راضی نیستند و آنهایی که احساس می کنند به بن بست رسیده اند. **درباره نویسنده:** اکهارت تول آلمانی ساکن کانادا است که بیشتر عمرش افسرده بوده است تا اینکه اتفاقی در زندگی او افتاد که او آن را دگرگونی درونی می نامد... پس از آن او خود را یک راهنمای معنوی می نامد و یک کتاب پرفروش خودآموز (قدرت اکنون) می نویسد. چه چیزی در این کتاب برای من وجود دارد؟ ما بیشتر زمان خود را یا در گذشته گیر کرده و پر از پشیمانی می گذرانیم یا نگران آینده ای هستیم که هیچ امیدی به کنترل آن نداریم، اما در عین حال امیدواریم که به نحوی زندگی خود را بهبود بخشیم، شادتر باشیم، حتی اگر ایده روشنی از نحوه انجام آن نداشته باشیم. اکهارت تول راه‌های مختلفی را به خوانندگان پیشنهاد می‌کند تا پیچیدگی‌های زندگی درونی و رابطه آن‌ها با گذشته، حال و آینده را بررسی کنند. در فلسفه بسیار کاربردی تول، زندگی در زمان حال به عنوان راهی برای اجتناب از بیشتر رنج‌هایی که اغلب تجربه می‌کنیم، مورد تاکید قرار می‌گیرد.. برای این منظور، این کتاب بر ارتباط بین ذهن و رنج تمرکز می‌کند، که جنبه‌های مختلف بسیاری از روش‌های خود ویرانگر را که با ذهن خود استفاده می‌کنیم، به عنوان مثال، به دام انداختن خود در چرخه‌های رنج و جلوگیری از شاد بودن خود، روشن می‌کند. در کتاب ادعا شده است که کتاب قدرت حاضر به میلیون ها نفر کمک کرده است تا زندگی خود را بهبود بخشند، از جمله روابط خود را با دیگران، و مهمتر از آن، عزت نفس خود را افزایش دهند و در زندگی خود مشارکت کنند فصل اول با تمرکز کامل روی حال و نادیده گرفتن گذشته یا آینده، می توانید زندگی خود را بهبود ببخشید... بسیاری از ما به دنبال آرامش درونی و بهبود زندگی خود هستیم.. به عبارت دیگر، ما به دنبال شفافیت هستیم، اما نمی دانیم برای یافتن آن چه قدم هایی برداریم.. خب، اولین قدم آسان تر از آن است که فکر می کنید. اکنون فقط زمان حال مهم است زیرا هیچ چیز در گذشته یا آینده اتفاق نمی افتد، آنها فقط در جریان پیوسته لحظه های حال اتفاق می افتند... هر زمان که احساسی داشته باشید، آن احساس در زمان حال اتفاق افتاده است زیرا حواس شما فقط می تواند اطلاعاتی در مورد این زمان خاص به شما بدهد، بنابراین وقتی می گویم چیزی در گذشته اتفاق افتاده است، کاملاً صحیح نیست. علاوه بر این، آنچه ما به آن گذشته می گوییم مجموعه ای از لحظه های گذشته است، مجموعه ای از لحظه های سپری شده در آینده است که مجموعه ای از لحظه ها هستند. قراره بیاد.. همانطور که در این کتاب گفته شد، نگرانی در مورد آینده و زندگی در گذشته ارزشی ندارد. زندگی در زمان حال مزایای بسیاری دارد. اگر در زمان حال زندگی خود را مدیریت کنید، هیچ مشکل خاصی را تجربه نخواهید کرد، فقط با مشکلات کوچکی روبرو خواهید شد که به محض وقوع آنها می توانید آنها را حل کنید. برای مثال، یک کار چالش برانگیز مانند نوشتن یک مقاله علمی که اغلب برای رسیدن به آن دشوار و پیچیده به نظر می رسد.. آن را از شخص دیگری حل کنید، به عنوان مثال با جمع آوری داده ها، ایجاد یک ساختار، نوشتن فصل اول، کار را بسیار ساده تر انجام خواهید داد. فقط سعی کنید در لحظه حال زندگی کنید، از چسبیدن به گذشته و ترس از آینده دست بردارید و ببینید که زندگی شما به شدت بهبود خواهد یافت. فصل دوم بخشی از شما برای زنده ماندن به رنج نیاز دارد، و آن بخش از شما بیشتر رنجی را که تجربه می‌کنید ایجاد می‌کند... فرض کنید می‌توانید در حال زندگی کنید و نگران گذشته یا آینده نباشید، پس وقتی با رنج مواجه می‌شوید چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر رنج در زمان حال تجربه می شود، چگونه می توانی با عذاب جسمی و روحی آن کنار بیایی... رنج چیزی نیست جز مقاومت درونی در برابر مسائل بیرونی که نمی توانی آن ها را تغییر دهی.. زمانی رنج را تجربه می کنی که از آنچه هست راضی نباشی، اما قدرت تغییر آن ها را احساس نکنی.. این موضوع خود در سطح عاطفی احساس منفی را نشان می دهد. از آنجایی که شما زیاد به گذشته و آینده فکر می کنید، اما فقط می توانید در زمان حال زندگی کنید، هیچ ابزاری برای تغییر بسیاری از چیزهایی که از آنها خوشحال نیستید ندارید، و در نتیجه، یک مقاومت درونی در برابر وضعیت موجود ایجاد می کنید که آن را به عنوان رنج تجربه می کنید... جنبه های دیگر رنج خودساخته، بدن رنجور است، یعنی بخشی از وجود شماست که نیاز به زنده ماندن دارد. تجربه های دردناک هر وقتی رنج را تجربه می کنید، رشد می کند و قوی تر می شود، بنابراین سعی می کند شما را غمگین و ناامید کند.. این چرخه می تواند برای مدت طولانی ادامه داشته باشد تا اینکه در نهایت رنج به بخشی اساسی از وجود شما تبدیل شود. شما کاملاً با بدن رنجور خود یکی خواهید شد، زیرا آن زمان رنج چنان بخش مهمی از زندگی شما خواهد بود که از رها کردن آن می ترسید، زیرا با این کار هویت واقعی خود را به خطر می اندازید. به عنوان مثال، وقتی چیزی شما را آزار می دهد یا ناامید می کنید و احساس عصبانیت می کنید، بدن رنجور شما کنترل را به دست گرفته است... عصبانیت بر توانایی شما در تفکر و عمل منطقی سایه می اندازد و خیلی ساده منجر به رنج بیشتر می شود، حتی زمانی که به نظر می رسد همه رنج ها از دنیای بیرون سرچشمه می گیرد، اما این رنج در واقع خود ساخته است و در بیشتر موارد از درون می آید. فصل سوم خود بخشی از ذهن شماست که مانع از شاد بودن شما می شود... آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا برخی افراد به ظاهر به خود صدمه می زنند و با وجود اینکه هیچ کس نمی خواهد بدبخت باشد چرا بسیاری از مردم ناراضی هستند؟ تقصیر نفس است... بخشی از ذهن شما که افکار و رفتار شما را بدون اینکه متوجه شوید کنترل می کند.. مثلاً اگر بعداً در مورد بحثی که با کسی داشتید فکر کنید، احتمالاً متوجه می شوید و شاید پشیمان می شوید که در آن زیاده روی کرده اید، اما در میانه بحث، از چیزی که ذهن و رفتار شما را کنترل یا تحت تأثیر قرار داده است، آگاه نبودید... چرا نفس این کار را می کند؟ این بستگی به حضور دائمی غم در شما دارد، به طوری که دائماً شما را از شادی باز می دارد و برخلاف بهترین میل شما عمل می کند... وجود بخشی مخرب از ذهن شما که غم ایجاد می کند نشان می دهد که چرا بسیاری از مردم رنج می برند در حالی که عملاً هیچ کس نمی خواهد زندگی غم انگیزی داشته باشد. یک داستان ناراحت کننده ... همانطور که مشاهده می شود در برخی دفاتر کوچک یا خانواده ها... اگرچه مردم می‌خواهند در صلح و آرامش با یکدیگر زندگی کنند، اما نفس‌هایشان آنها را با چیزهای بی‌اهمیت آزار می‌دهد و باعث می‌شود که بیش از حد واکنش نشان دهند. اگر ناگهان درگیر بحث شدیدی بر سر یک موضوع پیش پاافتاده شدید مثل اینکه نوبت کیست که آشپزخانه را تمیز کند یا اینکه آیا یک برنامه تلویزیونی خوب است یا نه، احتمالاً کار نفس است... نفس بخشی مخرب ذهن انسان است... می خواهد مهمترین بخش شما باشد و محدودیتی ندارد.. فصل چهارم اگر به دنبال زندگی غنی تر و تقریباً بدون درد هستید، خود را از ذهن خود جدا کرده و روی بدن خود تمرکز کنید. قدرت نفس تنها یکی از چندین دلیل است که چرا جدا شدن از ذهن و توجه بیشتر به بدن بسیار مهم است... علاوه بر این، بسیاری از اساتید بزرگ در مورد اهمیت تمرکز بر بدن به جای ذهن صحبت کرده اند... چرا؟ زیرا ذهن مسئول رنج است... ذهن با یادآوری مدام گذشته یا برنامه ریزی برای آینده رنج ایجاد می کند تا زندگی شما را با خاطرات پشیمان کننده گذشته و سناریوهای نگران کننده برای آینده مشغول کند. کمتر کنید و برخی از کنترل های آن را کاهش دهید. چگونه؟ با انتقال تمرکز خود از ذهن به بدن. بدن شما می داند چه چیزی برای شما خوب است... با گوش دادن به بدن خود می توانید درک روشنی از آنچه برای زندگی شما خوب است به دست آورید. عیسی غالباً در مورد اهمیت بدن صحبت می کرد و از آن در ضرب المثل ها و حکایات استفاده می کرد، مثلاً بدن شما معبد است، داستان های رستاخیز و عروج او به آسمان معمولاً تأکید می کند که بدن او به قبر نرفت و او با بدن خود به آسمان عروج کرد و نه فقط با ذهن یا روح هیچ کس با تمرکز بر ذهن و رها کردن بدن به روشنایی دست نیافته است. نمونه بارز آن را می توان در ریاضت و شش سال روزه بودا دید که برای جدایی از بدنش انجام داد.. در نتیجه، اگرچه او احساس جدایی از بدن را تجربه کرد، اما نه با آرامش و روشنایی، تنها زمانی که این اعمال را رها کرد و یک بار دیگر با بدن خود یکی شد، روشنایی را تجربه کرد. فصل پنجم بررسی ذهن بدون قضاوت بهترین راه برای جدا شدن از آن و در نتیجه رهایی از رنج است... هنگامی که متوجه شدید که ذهن شما عامل رنج شماست که مانع از زندگی واقعی شما در لحظه حال می شود، باید خود را از آن جدا کنید. چگونه؟ برای جدا کردن خود از ذهن خود، باید کاملاً از قدرتی که بر شما دارد آگاه باشید، در غیر این صورت هرگز متوجه راه های بی شماری که ذهن شما بر افکار و رفتار شما و در نتیجه شادی شما تأثیر می گذارد، نخواهید یافت... برای مثال، اگر می خواهید ذهن خود را بررسی کنید، از خود بپرسید که فکر بعدی من چه خواهد بود. به طور معمول وجود شما را اشغال می کند و شما دارید ابزار اساسی برای متوقف کردن ذهن و در نتیجه جدا شدن از آن را به دست آورد. روش دومی که در دسترس شماست این است که ذهن خود را بدون قضاوت بررسی کنید. قضاوت کردن خود یک عمل ذهنی است، بنابراین اگر چیزی را قضاوت می کنید، دوباره از ذهن خود استفاده می کنید. برای مثال اگر می خواهید در وسط کار بدوید، فقط تکان بدن خود را دنبال کنید، بدن شما می داند که چه چیزی برای آن خوب است، پس بیرون بروید و بدوید.. سپس به آن آزاردهنده کوچک گوش دهید که می گوید: حالا وقت دارید کار کنید، اما وقت دارید کار کنید خوب یا بد آن صدا را قضاوت نکنید و سعی کنید دنبال کنید آن نصیحت... فقط به آن بخندید و بپذیرید که وجود دارد.. با انجام این کار، یاد خواهید گرفت که ذهن خود را بشناسید بدون اینکه ذهن شما بتواند شما را به هر سمتی که می خواهد سوق دهد. فصل ششم سعی کنید در یک وضعیت آگاهی دائمی باشید و در عین حال سعی کنید در جدا کردن خود از ذهنتان موفق تر باشید. انتظار فعال این حالت نوع خاصی از انتظار است... مانند زمانی که شما آگاه هستید که هر لحظه ممکن است اتفاق مهم یا جدی رخ دهد، در چنین حالتی تمام توجه شما معطوف به زمان حال است. وقتی در حالت انتظار فعال هستید، زمانی برای خیال پردازی، برنامه ریزی یا به خاطر سپردن نخواهید داشت، که معمولاً ما را از زمان حال جدا می کند. به عنوان مثال، وقتی در امتحانی شرکت می کنید، نباید وقت خود را با نگرانی در مورد نتیجه تلف کنید، بلکه در عوض کاملاً حضور داشته باشید و به کار خود توجه بسیار زیادی داشته باشید... وارد شدن به حالت انتظار فعال درست قبل و در حین امتحان می تواند به شما کمک کند تا هر چیزی را پشت سر بگذارید. همانطور که تا کنون دیده ایم. این تمرکز بر بدن برای زندگی در زمان حال نیز حیاتی است... مثلاً استادان ذن به آرامی به شاگردان چشم بسته خود نزدیک می شدند و سپس سعی می کردند به شاگردان منتظر ضربه بزنند. انتظار شاگردان را مجبور می کرد تا بر بدن خود تمرکز کنند و در نتیجه توانستند نزدیک شدن استادان را حس کنند و از حمله آنها فرار کنند... که این روش می تواند منجر به یک زندگی خوب شود.. مثلاً وقتی اصحاب عیسی از او پرسیدند که برای داشتن زندگی خوب و آرام چه باید بکنند، او به آنها توصیه کرد که مانند یک خدمتکار منتظر بازگشت ارباب باشند، چون خادم نمی داند ارباب چه زمانی برمی گردد، همیشه در حالت هوشیاری است، برای آینده برنامه ریزی نمی کند و همیشه مراقب اطراف خود است که ارباب را از دست ندهد. فصل هفتم زندگی در زمان حال می تواند برای شریک زندگی شما دشوار باشد، اما می تواند رابطه شما را نیز بهبود بخشد. پس از انجام مراحل قبلی، اکنون می توانید در لحظه حال زندگی کنید و دیگر کاملاً به ذهن خود وابسته نیستید، اما این چگونه زندگی روزمره شما را تغییر می دهد، مثلاً روابط شما را تغییر می دهد. چرا این کار را انجام می دهند؟ بهترین پاسخ را می توان با مقایسه داد... همانطور که تاریکی نمی تواند در حضور نور دوام بیاورد، برای فردی که هنوز تحت کنترل نفس است دشوار است در کنار کسی که در زمان حال زندگی می کند زندگی کند. اضدادهای قدرتمند نمی توانند همزیستی داشته باشند. اگر شمع را در تاریکی بگذارید، تاریکی از بین خواهد رفت.. اگر آب را روی آتش بریزید، شعله ناپدید می شود.. اما اگر این کار را درست انجام دهید، زندگی در لحظه حال می تواند رابطه شما را تا حد زیادی بهبود بخشد. علاوه بر این، بینشی که با زندگی در زمان حال به دست می آورید، می تواند برای شکستن چرخه های بی پایان دیگر، مانند بحث هایی که هرگز به نتیجه نمی رسند، استفاده شود آرامش درونی که زندگی در زمان حال به ارمغان می‌آورد، شما را قادر می‌سازد بدون قضاوت به صحبت‌های همسرتان گوش دهید.. اگر در زمان حال زندگی می کنید، زندگی با شما می تواند برای شریک زندگی تان سخت باشد، حتی می تواند آزمون جدیدی برای رابطه شما باشد. در دراز مدت، این می تواند فرصت های خوبی برای تغییرات مثبت هم برای شریک زندگی و هم برای رابطه شما ایجاد کند. **فصل هشتم** همه رنج ها قابل اجتناب نیستند و تسلیم شدن به زمان حال به معنای دست کشیدن از احساسات ناراحت کننده و ناراحت کننده نیست... حتی اگر کاملاً در زمان حال زندگی کنید، برخی از احساسات غم انگیز و دردناک اجتناب ناپذیر هستند، اما با آنها چه باید کرد؟ فقط آنها را سرکوب کنید و وانمود کنید که همه چیز خوب است؟ این ایده خوبی به نظر نمی رسد، اگرچه درست است که بیشتر رنج ها به خود تحمیل می شود، اما این بدان معنا نیست که ما همه آن را ایجاد می کنیم... یک مثال خوب از رنج اجتناب ناپذیر، رنجی است که توسط افرادی که هنوز تحت کنترل ذهن مخرب خود هستند به شما تحمیل می شود، مثال دیگر مرگ یکی از عزیزان است.. از آنجایی که مطمئناً نمی توانید مرگ را در اطرافیانتان روشن کنید. روشن است که این رنج اجتناب ناپذیر است. پس چه کاری می توان انجام داد؟ وقتی رویداد دردناکی را تجربه می‌کنید که باعث رنج واقعی شما می‌شود، فقط می‌توانید آن را همانطور که هست بپذیرید. به عنوان مثال، اگر یکی از عزیزانتان را در اثر مرگ از دست بدهید، قطعاً احساس ناراحتی خواهید کرد، اما اگر بتوانید آن را همان‌طور که هست بپذیرید و قابل تغییر نباشید، از رنج بی مورد اجتناب خواهید کرد. غمگین بودن یک احساس عادی است و چیزی که نیازی به احساس گناه یا شرم ندارید... همه چیز همان طور که هست وجود دارد... پذیرش این بدان معنی است که ما دائما وقت خود را تلف نمی کنیم که آرزو کنیم آنها متفاوت باشند... با زندگی در زمان حال می توانید از بیشتر رنج های زندگی خود اجتناب کنید و همچنین زندگی در زمان حال به معنای نادیده گرفتن یا پذیرفتن قدرت این دردهای دشوار و سخت در زندگی نیست.. به شما می دهد. فصل نهم تسلیم شدن به زمان حال به معنای زندگی منفعلانه نیست... داشتن آرامش درونی بسیار خوشایند است، اما وقتی شرایط زندگی شما بد است، این آرامش درونی ارزش زیادی ندارد. آیا پذیرفتن زمان حال به طور خودکار منجر به یک زندگی منفعل می شود که در آن نسبت به چیزی که شما را آزار می دهد بی تفاوت هستید یا تمایلی به تغییر آن ندارید؟ لزوماً... زندگی در حال حاضر یک فرآیند درونی احساس و بینش است که شما را مجبور به انجام یک رفتار بیرونی منفعل نمی کند... برای مثال، اگر در گل و لای گیر کرده اید، هرگز به خود نمی گویید که همیشه می خواستید در گل گیر کنید... در عوض، می توانید سعی کنید خود را بدون هراس رها کنید. کاملاً درست است که زندگی در زمان حال می تواند اشکال جدیدی از قدرت و پشتکار به ارمغان بیاورد زیرا منابع درونی خود را برای ایجاد مشکلات هدر نمی دهید. در واقع، با زندگی در زمان حال هیچ مشکلی نمی بینید، فقط موقعیت هایی را می بینید که قابل کنترل هستند و می توانند یکی یکی حل شوند. این کار شما را بسیار موثرتر می کند. زندگی در زمان حال و پذیرش آن به معنای زندگی منفعلانه یا انتخاب نکردن تلاش برای زندگی بهتر نیست، بلکه با تمرکز بر زمان حال و نگه داشتن گذشته و آینده در جای خود، هر لحظه قادر خواهید بود مسائل اشتباه را به وضوح ببینید و اوضاع را به سمت بهتر تغییر دهید. خلاصه روی گذشته یا آینده تمرکز نکنید، در زمان حال زندگی کنید و سعی کنید خود را از ذهنی که در گذشته تان اشباع شده است جدا کنید... پیروی از این روش رنج شما را کاهش می دهد و زندگی شما را بهبود می بخشد. سوالاتی که این کتاب در طول مطالب به آنها پاسخ داده است: **چگونه می توانم زندگی ام را بهتر کنم؟** با تمرکز بر حال و نادیده گرفتن گذشته و آینده، می توانید زندگی خود را تا حد زیادی بهبود بخشید.. بخشی از شما که برای زنده ماندن به رنج نیاز دارد، بخشی است که بیشترین رنجی را که تجربه می کنید در خود دارد. چه رابطه ای بین ذهن و رنج وجود دارد؟ نفس بخشی از ذهن شماست که شما را از شاد بودن باز می دارد.. اگر می خواهید زندگی غنی تر و تقریباً بدون درد داشته باشید، خود را از ذهن خود جدا کنید و روی بدن خود تمرکز کنید.. بررسی ذهن بدون قضاوت بهترین راه برای جدا کردن خود از ذهن و در نتیجه رهایی از رنج است... سعی کنید در حالت آگاهی دائمی باشید.. **این چه تاثیری بر زندگی من خواهد داشت؟** زندگی در زمان حال می‌تواند برای شریک زندگی‌تان سخت باشد، اما رابطه‌تان را نیز بهبود می‌بخشد. همه رنج‌ها قابل اجتناب نیستند... تسلیم شدن به زمان حال به معنای کنار گذاشتن احساسات غم‌انگیز یا آزاردهنده نیست. زندگی در زمان حال به معنای زندگی منفعلانه نیست. سیمین صادقی فر (دانشجوی کارشناسی روانشناسی) زیر نظر دکتر منصور نیکوگوتار
برای امتیاز روی این پست کلیک کنید

مقالات دیگر از دکتر منصور نیکوگوتار