خیلی تجربه خوبی بود. این که تونستم کم بخورم، با همون حجم خیلی کم سیر بشم زیاد! خیلی از هرزهخواریهام کم شده، تنقلاتم، شیرینی جاتم. بعد جالبه برام که من اون موقعها مثل دو پرس برنج میخورم برای ناهار و شاید به نیم ساعت دلم میخواست شیرینی بخورم! حتما دلم میخواست مخصوصا بعد از ناهارها یه چیز شیرین بخورم. همیشه شکلات کاکائویی همراهم بود و بعد از ناهار حتما با چایی یه دونه دو تا می خوردم.
بعد الآن با وجود این که غذام کم شده اصلا میلم به شیرینی از بین رفته. خیلی کم و اصلا دوست ندارم دیگه شکلات بخورم بعد از ناهار. با اون حجم کم اینقدر احساس سیری میکنم که نه ضعیف شکلات دارم و نه دوست دارم دیگه شکلات و شیرینی بخورم.
من آش خیلی دوست دارم، یعنی با یک بشقاب و دو بشقاب و اینا اصلا سیر نمیشدم! آش رو هم دیگه ندارم. کشک بادمجون هم همینطور. با کشک بادمجون و آش من این مشکل رو داشتم و واقعاً به حد انفجار میخوردم.
الآن اندازهاش یک پنجم هست و این در من نهادینه شده است.
به طرز قابل توجهی حجم غذای کم شد یعنی مثلا اگر میتونستم کامل دو تا کفگیر غذا بخورم شاید با سه چهار یا پنج تا ظرف سیر میشم.
-چند کیلو کم کردین شما؟
– من ۵ کیلو کم کردم ولی خودم احساس میکنم که ده کیلو کم کردم. باورت نمیشه! سیری! هیچ گرسنگی نکشیدی و وزن کم کردی! من 5 کیلو کردم. 98.5 بودم تا الان 5 کیلو رو کم کردم. تو این یک ماه و نیم من هیچ گرسنه نبودم!
یک چیز جالبی که در مورد سیبیتا من تجربه کردم و جای دیگر نبود این که خیلی سعی میکنه به جنس زندگی نزدیک باشد. چیز عجیب و غریبی نیست. مثلاً من جاهای دیگه که میرفتم به من میگفتند صبحونه باید اینا رو بخوری، ناهار باید اینو بخوری، برنجت رو بدون روغن، بدون مثلا نمک درست کن. میشد یک غذای فوقالعاده بدمزه که ناخودآگاه اصلاً به زور میتونی دو تا نوشیدنیش رو قورت بدی. با اندازه خوب میخوری.
خیلی نزدیکه. حتی برای ورزش کردن. من فکر میکردم حتما باید برم باشگاه. اینجا این ذهنیت در من شکسته شد. من که از پیادهروی متنفر فهمیدم چقدر مثلاً تحرک روزانه چقدر این پیادهروی که فکر میکردم پیش پا افتادهام، میتونه واقعاً به من کمک کند. خیلی برای من جالب بود. من بایدهای زیادی داشتم. باید برم باشگاه، فلان باشگاه، فلان مربی، فلان ورزش. باید برم پیش فلان دکتر، فلان رژیم رو بگیرم و حتما توی مثلا سه ماه کم بکنم. همه چی اینجوری و به شدت هم کمالگرا بودم. ولی این جا که اومدم یکی یکی اینها داره میشکنه و انگار یه چیزهای جالبی که همیشه بوده و نمیدیدم، دارم کشف میکنم و این خیلی لذتبخشه.
سیبیتا زندگی من رو عوض کرد چون من واقعا پونزده شونزده سال، انواع رژیمهای غذایی رو، انواع قرصها رو، همه چیز رو امتحان کردم، دیگه واقعا سختم بود.
– خیلی آرامش تاثیر داره، من از دیروز اومدم، قبلش همه دوست داشتم برم شیرینیفروشی، اما از دیروز تا حالا اون حس آرامش غلبه کرده.
– چی شد که آرامش کردین؟
– اینجا اومدم صحبت کردم، خالی شدم، احساس کردم پشتیبان دارم.
فکر کنم از نظر روانشناسی وقتی آدم تو آرامش باشه خیلی بهتره برای لاغری. شاید احتمالها بگن ربطی ندارد اما برای من واقعاً تأثیر دارد. از نظر روانی واقعاً روی من تأثیر گذاشت که بتونم لاغر بشم. من تا حالا باور کنید اصلا همچین وزنی رو هیچ وقت کم نبودم.
این قند و حالتی که عذاب میگیرم بعد از خوردن غذای رو سیبیتا در من کشت. تمام رژیمها و دکتر تغذیههای تهران رو امتحان کردم. شما میتونین نام ببرین، من پیش همهشون پرونده دارم. هیچکدوم به راحتی و آرامشی که من تو سیبیتا نبودم.
خوبی سیبیتا که من واقعا خیلی دوست دارم که آدم خراب نمیشه.
دو تا خواهر بودن یکیشون رژیم اصلیش با آب مرغ بود اون یکی اومده بود اینجا.
جفتها هم ۲۲ کیلو کم کرده بودن. روحی به هم ریخته بود، این یکی نه.
خیلی جلوی چشممون بود.
از تجربیاتش میپرسیدیم میگفت ولی درکی از این موضوع نداشتیم.
حالا که آمدم اینجا راضی هستم چون ماهیگیری رو بهمون یاد میدن. اصول درست غذا خوردن را یاد میدن که ولعی باشی. فکر کنم چیزی بهتر از این نباش.
تا اونجا که خودم رو میشناسم از سن بیست سالگی من چاق شدم، بعد از زایمانم و همینطور سه تا زایمان چاق، چاق، چاق. دنبالش رو هم میگرفتم. همه دکترهای تغذیه تهران رو من رفتم. لاغر هم میشدم ولی من دوست نداشتم یک برگه بدهندم که بعد از دو هفته بیا. خوب لاغر میشدم ولی اونجوری که من دلم میخواست نبود. بعد از سه ماه، چهار ماه دوباره همون آش و همون کاسه، همون بخورید و چاق شدن.
وقتی که با سیبیتا آشنا شدم که من غذایی نداشتم، قبلا میگفتن مثل یک کف دست نون، یک طوطی کبریت پنیر و یک لیوان شیر. سخت بود. خب میخوردم لاغر میشدم، این پوست چروکیدهای که الان همهاش شدم همون رژیمهای غلطه. ولی وقتی وارد سیبیتا شدم که شدم و من رو گذاشتم در اختیار خودم، غذایی که خودم دوست دارم، به قول خانمی که فرمودن حتما باید کوفته درست کنم، کتلت درست کنم، این حرفها نیست. با همون غذای خونه و خانواده میتونم برای خودم بشقاب بچینم از سبزی و از همه نوع غلات و همه چی استفاده میکنم.
سه هفته پیش آمدم اینجا، جلسه اولم بود. دفترچهام رو که گرفتم با انرژی گفتم آخ جون دوباره یه برنامه جدید! بعد رفتم خونه. فرداش خالهام اینا اومدن خونهمون با یک جعبه پر از شیرینی خامهای. من ذهنیتم همون ذهنیت قبلی بود راجع به رژیم غذایی که اینو نباید بخوری اونو نباید بخوری. بعد روی این حساب استرس گرفتم بعد دقیقا بر خلافش عمل کردم، رفتم یه عالمه شیرینی خامهای خوردم. شبش عذاب وجدان گرفتم که وای چرا اینقدر شیرینی خامهای خوردم. بعد اومدم تو گروه تلگرام گذاشتم دیروز اولین روزم بعد از نشستم امروز یه عالمه شیرینی خامهای خوردم. بعد الآن خیلی ناراحتم و عذاب وجدان دارم. بعد از اعضای گروه اومدن پیغام گذاشتن نه ناراحت نباش، این با رژیمهای قبلی خیلی فرق داره. هفته اول شما باید هفته کنی روی کام خوردن، دوم روی این موضوع تمرکز کنی. همه چی میتونی بخوری. با این حرفایی که زدن من رو آروم کردن، من رو حمایت کردن که اون فکرهایی که توی سرم واقعا از بین رفت. یعنی دیگه عذاب وجدان نداشتم. گفتم اشکالی ندارد از فردا شروع می کنم. گروه همین تلگرام واقعا خیلی تاثیر داره. به محض این که یک فکر منفی میاد، من میام مطرحش میکنم و انرژی میگیرم از اعضای گروه.
سیبیتا یکی از حُسنهایی است که شما را در خوردن غذا نمیکنه. این خیلی خوبه. اون حرص رو از آدم میگیره. به من گفتن هر غذایی که داری مثلا قرمه سبزی، خورشت قیمه، شما خیلی راحت میتونی این قضیه رو انجام بدی. همه چی میخوری. تنظیم خوردن رو یادت میده،
این خیلی خوبه. این حُسن رو سیبیتا داره. اصلا اجباری نیست. کاملا هم سیر میشی، کاملا سیر میشی.
من همیشه میگفتم نمیتونم ورزش کنم. باشگاه نمیتونم، پیادهروی نمیتونم. اما الان از کوچکترین فرصت هم استفاده میکنم. من اصلاً از پله استفاده نمیکنم، همیشه با آسانسور میرفتم. وقتی بهم گفتن کوچکترین فرصت استفاده کن، من دیگه حتی وقتی دستم هم پر باشه باز با پله میام. شب ها موقعيت پيام بازرگاني هاي بين سريال ها بلند ميشم و راه ميرم. من قبلاً این کارها رو نمیکردم.
تا قبل از این که بیام سیبیتا همهاش پیش خودم فکر کنم یک کاری بکنم بعد میگفتم خب من میخواهم پیادهروی کنم از یک ساعت کمتر که فایدهای ندارد! به خودم میگفتم من چجوری با این کمردرد و پادرد یک ساعت پیادهروی کنم؟ بعد از بیخیالش میشدم نمیرفتم. ولی از هفته پیش که شما گفتین از روزی یک ربع، بیست دقیقه شروع کن واقعا همین کار رو کردم. یعنی دیشب قشنگ رسوندم به 40 دقیقه پیادهروی و 10 دقیقه نرمش صبحگاهی. بعد از پشت میزم تو اداره من اصلا بلند نمیشدم.
آره خیلی خوب بود! خیلی عالی بود! چون من وقتی میشینم پشت میزم برای کار، خب ۸ ساعت در روز ساعت کاری منه دیگه. معمولاً میخوردم، میرفتم پشت میزم، برای ناهار پا میشدم تا ساعت 4 که دوباره مثل پاشم بیام خونه، ولی الآن پا میشم. من گفتم بدهم من ببرم و دویدم اونو گرفتم بردم دادم اومدم. خیلی خوب بود!
من عاشق بستنی و شکلات بودم یعنی واقعاً در مقابل بستنی به خصوص، هیچ نوع کنترلی نمیتوانستم روی خودم باشم. ولی الان شاید باور نکنین بدون هیچ ممانعتی اصلا میلم دیگه نمیره. یعنی اونجور که طالب شیرینی بودم، طالب بستنی بودم، دیگه اصلا. خیلی ولعم فروکش کرده. نمیگم نمیخورم اما خیلی کم شده خیلی.
چه زمستون چه تابستون فرقی نمیکرد هر روز باید یک بستنی میخوردم. یعنی اگر بستنی نمیخوردم باورتون نمیشه شب گریه میشیرین کرد، یعنی اینقدر حالم بد میشد. بخورم الان مثل دو هفته است شیرینی تو یخچال مونده و اصلا میلم نمیکشه. قبلاً میکردم من با این خوب میشم. الان این حرفها را میزنم یاد گذشتهام میافتم برام اصلاً تعجبآوره چقدر اشتباه کردهای تو زندگیمون به خاطر همین که هی اینو بخوریم، اونو بخوریم خوب میشیم. در صورتی که اصلاً خوب نشدیم، فقط وزنمان اضافه شد.
من رو تغییر کرد. من کسی بودم که کسی نمیتونست من رو تغییر بده، تغییر کردم. دیگران رو نتونستم تغییر بدم، چون همه رو نمیتونی تغییر بدی.
تغییر کردم برای این که خواستم راحت باشم، چون واقعا خودم عذاب میکشیدم.
خدمات سئو (SEO) بهینهسازی موتورهای جستجو به شما کمک میکند تا وبسایتتان در نتایج جستجوی گوگل و دیگر موتورهای جستجو رتبه بالاتری کسب کند.
دیجیتال برندینگ به معنای ایجاد یک برند قوی و متمایز در فضای دیجیتال برای شرکت یا محصولی خاص است. این فرآیند شامل استفاده از روشها و استراتژیهای دیجیتال برای ساخت و تقویت برند میشود.
طراحی سایت برای شرکتها و بیزینسها میتواند به شما کمک کند تا حضور آنلاین قویتری داشته باشید و مشتریان بیشتری جذب کنید. برای اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید .