چرا همیشه افراد سمی را جذب می‌ کنم؟ - روانشناس دات نت

چرا همیشه افراد سمی را جذب می‌ کنم؟ - روانشناس دات نت

Aisan street
Aisan street Tehran
کد عضویت: Master's degree system number: 1569783

آیا تا به حال احساس کرده‌ ای که بارها و بارها همان اشتباهات قبلی را در روابط عاطفی‌ ات تکرار می‌کنی؟ افراد سمی را جذب می کنی؟ به خودت قول میدهی که دیگر از علائم هشدار دهنده چشم‌ پوشی نکنی، کمتر از چیزی که شایسته‌ اش هستی را نپذیری و در روابط یا حتی شبه‌ روابطی که دیگر به دردت نمی‌ خورند، باقی نمانی. اما با این حال، هر بار که وارد رابطه‌ ی جدیدی می‌ شوی، انگار دوباره همان چرخه‌ ی قبلی تکرار می‌ شود. آیا عشق تو نفرین شده است؟ آیا محکوم به بودن در روابط سمی هستی؟

حقیقتی ناخوشایند این است که گاهی ما ناخودآگاه به روابط آسیب‌زا جذب می‌شویم. تله‌های روانی را با احساس امنیت اشتباه می‌گیریم و علائم هشداردهنده را نادیده می‌گیریم، طوری که گویی چراغ قرمزها را سبز می‌بینیم. اما تو می‌توانی این الگوهای سمی را متوقف کرده و با آگاهی، روابط سالم‌تری را انتخاب کنی. راهنمای زیر به تو نشان می‌دهد چگونه این کار را انجام دهی.

تعریف شریک سمی

پیش از آنکه بتوانیم راهی برای رهایی از یک رابطه‌ ی سمی پیدا کنیم، باید بفهمیم اصلاً رابطه‌ ی سمی دقیقاً چیست. این روزها خیلی‌ ها به محض پایان یافتن رابطه‌ ای، طرف مقابل را «سمی» یا «خودشیفته» می‌ نامند، اما واقعیت این است که هر شریک سخت‌ گیر یا هر رابطه‌ ی پرتنش، لزوماً سمی نیست.

همه‌ ی روابط بالا و پایین دارند و گاهی با مسائل دشواری رو به‌ رو می‌ شوند. وجود مشکل به‌ تنهایی نشانه‌ ی سمی بودن یک رابطه نیست؛ اما وقتی رفتارهای آسیب‌ زننده، ناسالم و تکرارشونده وارد رابطه می‌ شوند، آنجاست که باید نگران شد.

سمی‌ بودن واقعی زمانی خودش را نشان می‌دهد که الگوهایی مداوم و تکرارشونده در رابطه وجود داشته باشد که باعث تضعیف، بی‌احترامی و بی‌ارزش شدن تو شوند.

نشانه‌ های پنهان و آشکار یک رابطه سمی

۱. بی‌ احترامی:

وقتی درباره احساساتت صحبت می‌ کنی یا دیدگاه متفاوتی را بیان می‌ کنی، او حرفت را بی‌ اهمیت جلوه می‌ دهد یا نادیده می‌ گیرد. گویی احساسات و افکار تو به اندازه احساسات او ارزش ندارند.

۲. نابالغی هیجانی:

حتی اگر متوجه ناراحتی‌ ات شود، باز هم تنها چیزی که برایش اهمیت دارد، خودش است — احساساتش، خواسته‌ هایش، و اثبات اینکه حق با اوست.

۳. خودمحوری:

در رابطه هیچ توازنی وجود ندارد. تو همیشه در حال بخشیدن هستی و او در حال گرفتن. به دنیای درونی تو علاقه‌ ای ندارد؛ تنها چیزی که برایش اهمیت دارد برداشت خودش از رابطه است.

۴. سرزنش‌ گری:

مسئولیت رفتارهایش را نمی‌ پذیرد و همه تقصیرها را گردن تو می‌ اندازد: «تو باعث شدی این کارو کنم! تو منو به این حالت رسوندی! مشکل از من نیست، از توئه!» گاهی آنقدر در ذهن تو نفوذ می‌ کند که زاویه دیدت را تغییر می‌ دهد تا کنترل بیشتری به دست آورد و توجیهی برای رفتارهایش بسازد.

۵. بی‌ مسئولیتی:

هر اشتباهی که پیش می‌ آید، تقصیر توست، نه او. از تو انتظار دارد که اشتباهاتش را ببخشی و نادیده بگیری، اما خودش به ندرت به احساسات یا نگاه تو توجهی می‌ کند. همیشه نقش قربانی را بازی می‌ کند.

۶. بی‌ اعتمادی:

حتی اگر هیچ دلیلی برای بی‌ اعتمادی نداده باشی، باز هم به تو شک دارد. بدتر از آن، نمی‌ تواند گذشته را رها کند و کینه‌ ها و دلخوری‌ های قدیمی را همچنان با خود حمل می‌ کند.

۷. نبود حمایت عاطفی:

وقتی احساساتت را با او در میان می‌گذاری، احساس نمی‌ کنی که واقعاً درکت کرده یا کنارت ایستاده است. گاهی بعد از صحبت با او، احساس می‌ کنی تحقیر شده‌ ای، درک نشده‌ ای، ناکافی هستی، یا حتی از نظر عاطفی از او فاصله گرفته‌ ای.

۸. ارتباط ناسالم:

مکالمات شما اغلب آمیخته با حدس و گمان، سوء تفاهم، واکنش‌ های دفاعی، انتقاد های مخرب، دعواهای غیر منصفانه و انرژی تهاجمی است. بسیاری از مسائل حل‌ نشده، نادیده گرفته می‌ شوند و تو کم‌کم یاد می‌ گیری که برای پیشگیری از درگیری، مدام با احتیاط و اضطراب رفتار کنی.

۹. کاهش عزت‌ نفس:

مرزهای شخصی‌ ات نادیده گرفته می‌ شوند و حس هویت و اعتماد به نفس تو به‌ تدریج فرسوده می‌ شود. احساس بی‌ ارزشی، ناکارآمدی و تردید در تصمیم‌ گیری‌ ها، جای اعتماد به نفس پیشین را می‌ گیرد.

و اما بخش سردرگم‌کننده ماجرا:

در این میان هنوز لحظات خوبی هم وجود دارد و همین است که ماندن را آسان‌ تر می‌ کند. خاطراتی در ذهن داری از زمان‌ هایی که همه چیز عالی و بی‌ نقص به نظر می‌ رسید و هنوز هم گاهی احساس می‌ کنی که او واقعاً برایت اهمیت قائل است.

اما پذیرفتن رابطه‌ ای که این‌ قدر برایت درد و ناراحتی به همراه دارد، تو را از ارتباط با شهود و درون خودت جدا می‌ کند.

این عدم هماهنگی با خود باعث می‌ شود ارزش و شأن خودت را فراموش کنی و در نتیجه نتوانی از یک وضعیت ناسالم رها شوی.

الگوهای تکراری و عوامل مؤثر در انتخاب شریک زندگی

سال‌ ها جذب آدم‌ های مرموز و کسانی که از نظر عاطفی‌ نابالغ بودند، میشدم. هرچقدر این افراد متفاوت به نظر می‌ رسیدند، اما روند رابطه همیشه یکسان بود: آن‌ ها پرتنش، بی‌ ثبات، غیرقابل‌ اعتماد و اغلب آنقدر درگیر احساسات خود بودند که نمی‌ توانستند نیازهای من را برآورده کنند. این الگو به شکلی ناسالم، در هر رابطه‌ ای که داشتم تکرار می‌ شد.

اکنون می‌ توانم بفهمم که ریشه این مسئله در مفهومی فرویدی به نام «اجبار به تکرار» بوده است — نیروی ناخود آگاهی که ما را وادار می‌ کند الگو های گذشته‌ مان را بارها و بارها تکرار کنیم، به این امید که بتوانیم آن آسیب‌ ها را التیام داده و بر آن‌ ها مسلط شویم، حتی اگر این تکرار به ضررمان باشد. وقتی نتوانیم ناخودآگاه را به آگاهی بیاوریم، این چرخه بارها تکرار می‌ شود. من در واقع دنبال نسخه‌ هایی از پدر عاطفی‌ نابالغ خودم می‌ دویدم که هرگز نتوانست نیازهای مادرم را برآورده کند.

فکر می‌ کردم شریک‌ های قبلی‌ ام همدل‌ تر و آسیب‌ پذیرتر از آن چیزی هستند که واقعاً بودند. در واکنش به خود محوری آن‌ ها، هر بار خودم را کوچک‌ تر و کوچک‌ تر می‌کردم تا جایی که دیگر هیچ نیازی نداشتم — درست مثل مادرم که سال‌ ها همین کار را با پدرم انجام داده بود. آن آسیب‌ های گذشته باعث شکل‌ گیری شخصیتی بسیار مستقل در من شد و مرا در چرخه‌ ای از ناامیدی گرفتار کرد.

سبک‌ های دلبستگی هم اهمیت دارند

سبک‌ های دلبستگی نقش بزرگی در این موضوع داشتند. با داشتن سبک دلبستگی مضطرب، جذب شریک‌ هایی می‌ شدم که سبک اجتنابی داشتند و فاصله‌ ای کافی را حفظ می‌ کردند تا من را وابسته نگه دارند. این ترکیب باعث ناپایداری رابطه می‌ شد، اما برایم آشنا بود چون تنها چیزی بود که تا به حال می‌ شناختم.

در نهایت، ما به آنچه می‌ شناسیم علاقه‌ مندیم.

روانشناسی این پدیده را «اثر آشنایی» یا «تعصب آشنایی» می‌ نامد؛ یک قاعده سرانگشتی که بر اساس آن آشنایی باعث جذب می‌ شود و ما گزینه‌ های آشنا را به گزینه‌ های ناآشنا ترجیح می‌ دهیم.

شناسایی ویژگی‌ های مشترک در پارتنرهای گذشته

شروع کن به بررسی الگوهایی که در تاریخچه روابط عاشقانه‌ ات تکرار شده‌ اند. این تمرین به تو کمک می‌ کند تا موضوعات و رفتارهای مکرر را کشف کنی. در اینجا چند سوال هست که می‌ توانی از خودت بپرسی:

  • معمولاً جذب چه نوع افرادی می‌ شوی؟
  • تصویر «نوع» شریک ایده‌آل تو چگونه باعث محدود شدن انتخابت به افرادی می‌شود که شاید توانایی برقراری صمیمیت عمیق را نداشته باشند؟
  • آیا ویژگی‌ هایی مثل همدلی، صبر، آسیب‌ پذیری و غیره هستند که به طور ناخواسته تو را به روابط سمی جذب می‌ کنند؟
  • معمولاً این روابط چگونه به پایان می‌ رسند؟
  • آیا عوامل مشترکی در جدایی وجود دارد؟
  • رفتارها یا حرف‌ های شریک‌ های گذشته‌ ات درباره تو چه نکاتی را آشکار کرده‌ اند؟
  • این احساس آشنایی چقدر به تجربیات کودکی‌ ات مرتبط است؟
  • پارتنرهایت درباره شخصیت یا وجود تو چه داستانی برایت بازگو می‌ کنند؟
  • آیا رفتارهای ناسالم را پذیرفته‌ ای؟ اگر بله، آن رفتارها چه بوده‌ اند؟
  • آیا همیشه دنبال عشق در همان نوع افراد بوده‌ ای؟

حالا در دفترت بنویس درباره افرادی که جذبشان شده‌ ای:

  • چه ویژگی‌ های مشترکی داشتند؟
  • آیا کمبودهای ثابتی در ویژگی‌ های مهمی که نیاز داشتی — مثل در دسترس بودن عاطفی، همدلی، آگاهی — وجود داشت؟
  • چرا با وجود نبود ارزش‌های اصلی، رابطه را پذیرفتی؟
  • آیا تا به حال احساس کرده‌ ای که برای خواستن چیزهایی مثل احترام یا تعهد، «زیاده‌روی» می‌کنی؟
  • آیا برای حفظ رابطه به خاطر امید به تغییر آن‌ ها، نیازها و ارزش‌ هایت را قربانی کردی؟

شناخت این الگوها می‌ تواند به تو کمک کند در آینده از جذب پارتنرهای سمی جلوگیری کنی.

راهکارهایی برای شناسایی و تغییر الگوهای آسیب‌ زا

بعد از اینکه الگوهای آسیب‌ زا را شناختی، قدم بعدی این است که یاد بگیری به شهودت اعتماد کنی. اوایل یک رابطه سمی ممکن است احساس کنی که چیزی درست نیست؛ شاید مطمئن نباشی این فرد برایت مناسب است یا حس کنی نمی‌ توانی خود واقعی‌ ات باشی وقتی کنار او هستی. به جای اینکه این حس درونیت را نادیده بگیری، فقط چون از احتمال عشق او هیجان‌ زده‌ ای، بهتر است دقیق‌ تر به این صدای درونت گوش بدهی.

روش دیگر این است که با افرادی بیرون از «نوع معمول» خودت قرار بگذاری. بهتر است از فیلترهای سطحی مانند قد، سن، پیش‌ زمینه یا جاذبه ظاهری فراتر بروی و به جای آن‌ ها، به دنبال ویژگی‌ های مثبت و مهمی مثل مهربانی، درک، صداقت و ثبات باشی. وقتی قبل از وارد شدن به یک رابطه جدی، به دنبال نشانه‌ های سلامت روانی، بلوغ عاطفی و خودآگاهی باشی، در نهایت وارد روابط سالم‌ تری می‌ شوی. ارزش‌ ها و معیار های غیرقابل‌ چشم‌پوشی خود را بشناس و هر ارتباطی که از ابتدا قادر به ارائه این ویژگی‌ ها نباشد را رها کن.

در نهایت، با عزیزان مورد اعتماد خود صادقانه صحبت کن. گرفتن نظر آن‌ ها در حین روابط به تو کمک می‌ کند آنچه را که ممکن است نادیده بگیری ببینی و پایدار بمانی. همچنین، در طول روابط تمرین کن که مرزهای سالم تعیین کنی و عادت به نوشتن دفترچه خاطرات برای رصد الگوها و دید دقیق‌ تر نسبت به پارتنرهایت را در خود ایجاد کن.

اهمیت خود آگاهی

وقتی که در سمی‌ ترین رابطه عمرم گرفتار شدم، بالاخره با سرگذشت خودم روبرو شدم. این بزرگ‌ ترین تلنگر برای من بود. فهمیدم نمی‌ توانم همیشه با همان شخصیت‌ های ناسالم، دنبال نوشتن یک پایان خوش جدید باشم. دیگر خسته شده بودم از تلاش برای برآورده کردن نیازهایم توسط مردانی که از ابتدا قادر به دادن آن نبودند.

به خاطر داشته باش که خود آگاهی ارزشمند است، اما شفقت نسبت به خود نیز به همان اندازه اهمیت دارد. ممکن است وسوسه شوی خودت را بابت ورود به روابط دردناک سرزنش کنی. خودت را ببخش که علائم هشداردهنده را ندیدی و بیش از حد در آن روابط ماندی. نمی‌توانی گذشته را تغییر دهی، اما می‌توانی با قدردانی به تغییراتی که اکنون در حال انجامشان هستی، نگاه کنی. از این به بعد می‌ توانی با اطمینان بیشتری قدم برداری و پذیرای روابط سالم‌ تر در زندگی‌ ات باشی.

یافتن حمایت مناسب می‌ تواند نقش کلیدی ایفا کند. یک روان‌ درمانگر متخصص در زمینه عزت‌ نفس، دینامیک‌ های رابطه یا سبک‌ های دلبستگی می‌ تواند همراهی مطمئن باشد تا به روشن‌ سازی اوضاع کمک کند، تجربیاتت در روابط را پردازش نماید و در هر مرحله از مسیرت راهنمایی‌ ات کند.

منبع:

https://www.verywellmind.com/why-do-i-always-attract-toxic-partners-8745854

5/5 از 2 امتیاز
آیسان خیابانی28 اردیبهشت , 1404
0 35 خواندن این مطلب 8 دقیقه زمان میبرد

مقالات دیگر از Aisan street

Pagedone
Resources
Products
©GCORP LLC 2025, All rights reserved.